کس نمی داند کدامین روز می آید؟
کس نمی داند کدامین روز می آید؟
کس نمی داند کدامین روز می میرد؟
کس نمی داند ز پس گریه امروز ، بود خنده ای از پی؟
یا که آیا شود این خنده مستانه نیابد پایان؟
شود این دست که امروز گشاده است ، بماند رحمان؟
یا که این دل نسپارد دست به بند حرمان؟
یا که این خانه ویران
به دست کسی چون رستم دستان
یا که شاید من و تو ، یا دگران
بشود آبادان؟
کس نمی داند کدامین روز می رقصد؟
کس نمی داند کدامین روز می خشکد؟